از دوران کودکی در تمام سریالها و داستان خوانده ایم که پیرمرد ها خصوصا انها که در مسجد مشغول به خدمت هستند همیشه چهره های خندان دارند و تا جوونا و بچه ها رو میبینه به اونها ابنبات و شکلات تعارف میکنه...
اما من در مسجدی درس میخوانم که حاج اقا اون مسجد که حکم مدیر مجموعه رو داره، زمین تا اسمان با این خیالات و
نوستالژیها تفاوت داره،
حاج اقا مسجد ما در مقابل درخواست بیست نفر مبنی بر اینکه زمان بازبودن کتابخونه رو دو ساعت اضافه کنید، بدترین الفاظ رو به کار میبره و طعم تلخ حقارت از طرف یک هموطن رو به ادم میفهمونه...دلیل منطقیش هم دوست بودن دو نفر از دختر و پسرهای کنکوری ساله قبله که الان نیستن..
ایشون که مسئول کل مسجده ولی خود خدمتکار مسجدم یک حاج اقای دیگری است که جواب سلام آدم رو هم نمیده...
مواقع نماز نیز نهایتا دو ردیف و جمعا 20 نفر با میانگین سنی 60 سال به اقامه وامیستن که این اقایون نیز جز همین نفرات اند.
جدا این اخلاق تند و خشن برای چیست؟چرا عده ای اینقدر زمخت اند..
شاید سختی معاش باشه یا شرایط بد اقتصادی یا اینکه این مسجد مربوط به یک ارگان نظامی هست، اما قدمای ما که در شرایط بدتری از ما زندگی میکردن چرا اینقدر خوش برخورد و دلنشین بودند..
برچسبها: نوشتار دوم, اخلاق, نوستالژی+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۶ساعت 23:9 توسط سامان م. ترابی | مرگ نوستالژی...
ادامه مطلبما را در سایت مرگ نوستالژی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : khialate-atabaki بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:21